من و من

من و من

دل نوشته
من و من

من و من

دل نوشته

رسیدن


یک زمان یک جایی

آدم به آدم میرسه

اگر آدم باشی

بهت خواهم رسید

جای خالی


رفیق !

نیستی که ببینی در نبودنت

سرم را به جای شانه ات

بر جای جای

دیوار میگذارم....

محو چشم های تواَم هنوز


زمین به آسمان بیاید

 

آسمان به زمین

 

حواس ام نه پرت شیطنت ستاره ها می شود

 

نه دلربایی گنجشگکان باغ

 

محو چشم های تواَم هنوز...

فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت


دستانم تشنه دستان توست...

شانه هایت تکیه گاه خستگی هایم...

با تو می مانم بی آنکه دغدغه های فردا داشته باشم...

زیرا می دانم فردا بیش از امروز دوستت خواهم داشت.......

دیوار با وفا


جای بودنت را

دیواری برایم پر کرده است

هم سرم را بر رویش می گذارم

هم شانه ام را

هم سردی دستانت را دارد

هم زبری احساست را

هم سنگی قلبت را دارد

هم دو رنگی ات را

این دیوار هر چه که هست

بر عکس تو

با وفاست

تا هر زمانی که بخواهم و

زنده باشیم

کنارم می ماند

لعنت به خاطره ها


کاشکی خاطره هم مثل سایه

فقط لحظه ای با آدم می موند....

زانوی غم


حسادت نکن! ...

اینکه بعد از تو بغل گرفته ام ...

زانوی غم است ...