من و من

من و من

دل نوشته
من و من

من و من

دل نوشته

صندوق صدقه

پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد.

دست برد و از جیب کوچک جلیقه‌اش سکه‌ای بیرون آورد.

در حین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: صدقه عمر را زیاد می‌کند، منصرف شد!!!

امدو رفت

سالهاست که معنای این را نفهمیده ام

رفت و آمد

یا

...آمد و رفت

آدم ها می روند که برگردند

یا

می آیند که بروند ؟

 

یاد من میوفتی هیچ وقت ؟

یاد من میوفتی هیچ وقت ؟

وقتی می بوسه تو رو یاد من میوفتی هیچ وقت ؟

وقتی نازت میکنه یاد من میوفتی

وقتی گل میده بهت یاد میخکهام میوفتی

وقتی زل زدی بهش یاد شکلکهام میوفتی یا که نه ؟

یاد من میوفتی هیچ وقت یا که نه ؟

وقتی گریه میکنی سرت رو بغل میگیره ؟

وقتی می خندی بهش برای خنده هات میمیره ؟

وقتی با همدیگه هستین کناره هم این ور و اون ور

وقتی چشم خوره میری واسه چشمهات میزنه پر پر؟

تو رو دوست داره مثل من یا که نه ؟

تو رو روی چشمهاش میذاره یا که نه ؟

وقتی آهنگی که با هم میشنیدیم گوش میدم یادم میوفتی

جاهایی که باهم رفتیم میرم یادم میوفتی

وقتی دوستهای قدیم رو میبینم از من میپرسن

خیلی دوست دارن بدونن که حالت چطوره راستی ؟

هنوز عکسهام رو نگه داشتی یا نه ؟

هوای طوطی مون رو داشتی یا نه ؟

یاد من میوفتی یا که نه ؟

وقتی دلگیره ازت تو رو میبخشه مثل من ؟

واسه خندون تو میکشه نقشه مثل من ؟

تو رو دوست داره مثل من یا که نه ؟

اشکهات روی تنش میباره یا که نه ؟

تو رو دوست داره مثل من یا که نه ؟

تو رو روی چشمهاش میذاره یا که نه ؟

بدگویی

وقتی مردم از کسی تعریف می کنند کمتر کسی باور می کند، ولی وقتی که از کسی بدگویی می کنند همه باورشان می شود

عشقت

دارم از دستهای عشقت یه جورایی رها میشم

اگه شاهبازی عشقت تو دیگه مات و من کیشم

دارم میرم که از نو شم گلم نگو که بی رحمی

میخوام حرف بزنم رو راست و این حرفها رو میفهمی

واسه اینکه خیلی چیزا بمونه باید نباشی

گاهی ماهی واسه موندن  باید از آب جدا شه

گاهی هم باید بمیری تا که یه زندگی نو شه

بهتره گلی نباشه تا باغ گلها درو شه

میدونم سخت جون میدم باور کن اینو فهمیدم

ولی خسته شدم بسکه دلم رنجید و خندیدم

تو خوب و من بد عالم از این حس تو خوشحالم

تو این حال و هوای عشق به جون تو بد حالم