اشکای منو دید و رفت هربار اومد اشک منو در آورد و رفت ولی با این همه هنوزم دوستش دارم... کاش اینو یه روزی بدونه که عشق واقعی وقتی اومد سراغ من که اونو دیدم وحالا فقط اون دوست دارم، ولی...
عشقش چون آب بود و رفت خیالش جون ابر بود و رفت خودش مثل رهگذری بود و رفت
اشکای منو دید و رفت هربار اومد اشک منو در آورد و رفت ولی با این همه هنوزم دوستش دارم... کاش اینو یه روزی بدونه که عشق واقعی وقتی اومد سراغ من که اونو دیدم وحالا فقط اون دوست دارم، ولی...
عشقش چون آب بود و رفت
خیالش جون ابر بود و رفت
خودش مثل رهگذری بود و رفت
مثل همیشه عالی و پرمغز
قلمتان پایدار
همواره شاد و پیروز باشید.
ممنون لیلا جان
به قلم شما نمیرسم ولی یه ته قلمی دارم